هوش مصنوعی: این شعر از حافظ بیانگر درد و رنج عاشق از هجران و بی‌وفایی یار است. شاعر از تغییر رفتار معشوق و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد و جهان را به دلیل این بی‌عدالتی، کافر می‌خواند. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که عشق و دل‌باختگی امری اجتناب‌ناپذیر است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند درد و رنج عشق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۵۴

یار بی موجب دل از ما برگرفت
یار دیگر کرد و کار از سر گرفت

دل ز هجرش برگ درد و غم بساخت
جان ز شوقش ترک خواب و خور گرفت

آنچه کرد، آخر مسلمانی نماند
این چه شد، یا رب، جهان کافر گرفت

بد همی گفتند و می نشیند هیچ
عاقبت گفت بدانش در گرفت

دل غبار سوز خود بیرون فگند
عالمی در خون و خاکستر گرفت

پاک می کردم سرشک، آهم بجست
آتش اندر آستین تر گرفت

لعل او در دلبری استاد بود
خط دکان زاستاد بالاتر گرفت

مردمان گویند، دل بر گیر ازو
روی، اگر اینست، نتوان برگرفت

جان خسرو از پی این این روز راست
کو به خون عاشقان خنجر گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.