هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بیوفایی و ستم معشوق شکایت دارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، احساسات خود را از ناامیدی، انتظار و شرمساری بیان میکند. او از معشوق میپرسد که چرا پس از ناامید کردنش، دوباره امیدوارش کرده است و چرا با وعدههای بیاساس، دلش را به خون کشیده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و شکایت نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۶۸۴۸
ز خط سیه رخ چون لاله زار خود کردی
ستم به روز من و روزگار خود کردی
همان ز ماه تمام تو نور می بارد
اگر چه هاله خط را حصار خود کردی
هزار دیده تر در قفا ز شبنم داشت
گلی که از رخ خود در کنار خود کردی
مرا که ساخته بودم به داغ نومیدی
دگر برای چه امیدوار خود کردی؟
هزار شکوه جانسوز داشتم در دل
مرا به نیم نگه شرمسار خود کردی
نکرد برق جهانسوز با خس و خاشاک
ز گرمی آنچه تو با بی قرار خود کردی
نگشت حرمت دین سنگ راه شوخی تو
اگر به کعبه رسیدی شکار خود کردی
ز وعده ای که دلت را خبر نبود ازان
چه خون که در دلم از انتظار خود کردی
مباد آفت پژمردگی بهار ترا
چنین که تازه مرا از بهار خود کردی
چها کنی به دل آب کرده عاشق
که آب آینه را بی قرار خود کردی
گهر ز گرد یتیمی گرانبها گردد
کناره بهر چه از خاکسار خود کردی؟
هنوز کوه به خدمت نبسته بود کمر
که همچو لاله مرا داغدار خود کردی
تو از کجا و تعلق به آب و گل صائب؟
ستم به آینه بی غبار خود کردی
ستم به روز من و روزگار خود کردی
همان ز ماه تمام تو نور می بارد
اگر چه هاله خط را حصار خود کردی
هزار دیده تر در قفا ز شبنم داشت
گلی که از رخ خود در کنار خود کردی
مرا که ساخته بودم به داغ نومیدی
دگر برای چه امیدوار خود کردی؟
هزار شکوه جانسوز داشتم در دل
مرا به نیم نگه شرمسار خود کردی
نکرد برق جهانسوز با خس و خاشاک
ز گرمی آنچه تو با بی قرار خود کردی
نگشت حرمت دین سنگ راه شوخی تو
اگر به کعبه رسیدی شکار خود کردی
ز وعده ای که دلت را خبر نبود ازان
چه خون که در دلم از انتظار خود کردی
مباد آفت پژمردگی بهار ترا
چنین که تازه مرا از بهار خود کردی
چها کنی به دل آب کرده عاشق
که آب آینه را بی قرار خود کردی
گهر ز گرد یتیمی گرانبها گردد
کناره بهر چه از خاکسار خود کردی؟
هنوز کوه به خدمت نبسته بود کمر
که همچو لاله مرا داغدار خود کردی
تو از کجا و تعلق به آب و گل صائب؟
ستم به آینه بی غبار خود کردی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.