هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، رضایت، قناعت و خودشناسی می‌پردازد. شاعر از دیدن معشوق و تأثیر آن بر طبیعت سخن می‌گوید و بر اهمیت عشق و رهایی از حرص و طمع تأکید دارد. همچنین، به مفاهیمی مانند صبر، فداکاری و پذیرش تقدیر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به عشق و رنج‌های آن مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۶۴۴۰

مکن منع تماشایی ز دیدن
که این گل کم نمی گردد به دیدن

کسی چون چشم بردارد ز رویی
که مانع شد عرق را از چکیدن

تو چون در جلوه آیی، سرو و گل را
فرامش می شود قامت کشیدن

مرا دست از دهان شکوه برداشت
گل از تغییر رنگ یار چیدن

ز خط گر پر برآری چون پریزاد
ز دام عشق نتوانی پریدن

مرا از خرمن افلاک، چون چشم
پر کاهی است حاصل از پریدن

دل وحشی چنان رام تو گردید
که جست از خاطرش فکر رمیدن

کمند گردن صید مرادست
ز مردم رشته الفت بریدن

درین محفل گر از روشندلانی
چو شمع انگشت خود باید گزیدن

به منزل بار خود افکنده بودم
اگر می رفت ره پیش از تپیدن

نگردد قطع راه عشق بی شوق
به پای خفته نتوان ره بریدن

به از جوش سخای چشمه سارست
جواب تلخ از دریا شنیدن

قناعت کن که چشم حرص را نیست
به زیر خاک چون دام آرمیدن

مزن زنهار لاف حق شناسی
چو نتوانی به کنه خود رسیدن

پس ازین چندین کشاکش، دام خود را
تهی می باید از دریا کشیدن

کم از کشورگشایی نیست صائب
گریبانی به دست خود دریدن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.