هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که به موضوعاتی مانند خودشناسی، رهایی از تعلقات دنیوی، صلح با کاینات، و دیدار حقیقت می‌پردازد. شاعر از مخاطب می‌خواهد تا از خودبینی دوری کند، به درون بنگرد، و با رها کردن طمع و تعلقات، به حقیقت وجودی خود دست یابد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اشارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۶۴۱۱

در انتهای کار خود از ابتدا ببین
زان پیشتر که خاک شوی زیر پا ببین

خودبین کجا، وصال حیات ابد کجا؟
آیینه را به سنگ زن آب بقا ببین

نتوان ز پشت آینه روی مراد دید
برتاب روز ز عالم فانی، لقا ببین

گردون دهان شیر ز خوی پلنگ توست
با کاینات صلح کن آنگه صفا ببین

از آشنا همین سخنی را شنیده ای
بیگانه شو ز هر دو جهان آشنا ببین

خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
آنگه کمند جاذبه کهربا ببین

نتوان مرا به دیده خودبین تمام دید
خود را برون در بگذار و مرا ببین

بیماری طمع دو جهان را گرفته است
دستی ببر به کیسه خالی، گدا ببین

خشک است آب در نظر زاهدان خشک
چون ما درآ به عالم آب و هوا ببین

حج پیاده را به نظر می توان خرید
گاهی به زیر پای خود ای بی وفا ببین

زان فارغی ز ما که نداری ز خود خبر
یک ره درآ به دیده ما، خویش را ببین

گر نیست باورت که دل از ما گرفته ای
در روزنامه سر زلف دو تا ببین

از اضطراب تشنه دیدار غافلی
یک دم برون ز خانه میا کربلا ببین

صائب یکی ز حلقه به گوشان زلف توست
یک بار هم به جانب آن مبتلا ببین
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.