هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی درباره اهمیت حفظ آبرو، خودشناسی، و گذشتن از آرزوهای زودگذر برای رسیدن به تعالی معنوی است. شاعر تأکید می‌کند که انسان باید مانند رستم قوی و مستقل باشد، آبروی خود را حفظ کند، و از دلبستگی‌های دنیوی بگذرد. همچنین، او به تأمل در خود و آماده‌سازی برای روز حشر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و معنوی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۰۷۵

رستم کسی بود که برآید به خوی خویش
در وقت احتیاج بگیرد گلوی خویش

آبی است آبرو که نیاید به جوی باز
از تشنگی بسوز ومریز آبروی خویش

هرکس که همچو صبح نفس راشمرده زد
پرنور کرد عالمی ازگفتگوی خویش

بیدار شو به چشم تأمل نظاره کن
هر صبحدم درآینه حشر روی خویش

صرصر به گرد من نرسد درگذشتگی
دلبستگی چو غنچه ندارم به بوی خویش

زین بیش بحر را نتوان انتظار داد
چون سنگ می زنیم به قلب سبوی خویش

فردا چو برق از آتش سوزان گذر کند
امروز هرکه بگذرد از آرزوی خویش

صائب نصیب دشمن خونخوار ماشود
طرفی که بسته ایم ز جام و سبوی خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.