هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند یوسف، چاه، و آینه، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از تأثیرات شگفتانگیز معشوق بر خود و جهان اطراف سخن میگوید و زیبایی او را ستایش میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این متن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۰۶۵
شُدم به سویِ چَهِ آب، هَمچو سَقّایی
بَرآمَد از تَکِ چَهْ، یوسفی، مُعَلّایی
سَبُک به دامَنِ پیراهَنَش زدم من دست
زِ بویِ پیرهَنَش دیده گَشت بینایی
به چاه دَر، نَظَری کردم از تَعجُّب من
چَهْ از مَلاحَتِ او گشته بود صَحرایی
کَلیمِ روح به هر جا رَسید میقاتَش
اگر چه کور بُوَد، گشت طورِ سینایی
زَنَخ زَدهست رَقیبی که گفت از چَهْ دور
ازین سِپَس مَنَم و چاه و چون تو زیبایی
کسی که زنده شود صد هزار مُرده ازو
عَجَب نباشد اگر پیر گشت بُرنایی
هزار گنجْ گدایِ چُنین عَجَب کانی
هزار سیمْ نِثارِ لَطیفْ سیمایی
جهانْ چو آیِنِه پُرنَقْشِ توست، امّا کو
به رویِ خوبِ تو بیآیِنِه تماشایی؟
سُخَن تو گو، که مرا از حَلاوَتِ لَبِ تو
نه عقل مانْد و نه اندیشهییّ و نی رایی
بَرآمَد از تَکِ چَهْ، یوسفی، مُعَلّایی
سَبُک به دامَنِ پیراهَنَش زدم من دست
زِ بویِ پیرهَنَش دیده گَشت بینایی
به چاه دَر، نَظَری کردم از تَعجُّب من
چَهْ از مَلاحَتِ او گشته بود صَحرایی
کَلیمِ روح به هر جا رَسید میقاتَش
اگر چه کور بُوَد، گشت طورِ سینایی
زَنَخ زَدهست رَقیبی که گفت از چَهْ دور
ازین سِپَس مَنَم و چاه و چون تو زیبایی
کسی که زنده شود صد هزار مُرده ازو
عَجَب نباشد اگر پیر گشت بُرنایی
هزار گنجْ گدایِ چُنین عَجَب کانی
هزار سیمْ نِثارِ لَطیفْ سیمایی
جهانْ چو آیِنِه پُرنَقْشِ توست، امّا کو
به رویِ خوبِ تو بیآیِنِه تماشایی؟
سُخَن تو گو، که مرا از حَلاوَتِ لَبِ تو
نه عقل مانْد و نه اندیشهییّ و نی رایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.