هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از زیبایی‌های معشوق و رنج‌های عاشق سخن می‌گوید. شاعر از نادیده ماندن دیدنی‌ها، ناچیده ماندن گل‌های باغ حسن، و رازهای ناگفته در دل دریا یاد می‌کند. همچنین، به مسائلی مانند قیامت، روزگار سرد و گرم، و آزادگی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتر نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۶۴

از غبار خط دهان تنگ او پوشیده ماند
دیدنی نادیده و نادیدنی در دیده ماند

گرچه هر خاری به دامن گل ازان گلزار چید
بیشتر گلهای باغ حسن او ناچیده ماند

طاق ابروی ترا تا بست معمار قضا
روی من از قبله اسلام بر گردیده ماند

کرد اگر سیمین بران را پرده پوشی پیرهن
از لطافت پیکر آن سیمبر پوشیده ماند

نقش را بر آب، در آتش بود نعل رحیل
حیرتی دارم که چون عکس رخش در دیده ماند؟

راز ما خونین دلان را محرمی پیدا نشد
در دل دریا گره این گوهر سنجیده ماند

یک نشو و نمای دانه در افتادگی است
وقت مستی خوش که زیر پای خم غلطیده ماند

خام اگر باشد خیال ما نه از تقصیر ماست
دیگ ما از سردی ایام ناجوشیده ماند

نیستم یک جو زمیزان قیامت منفعل
کز گرانی جرم من در حشر ناسنجیده ماند

غیرت ما تن به اظهار شکایت درنداد
تا قیامت سر به مهر این نامه پیچیده ماند

در بساط زندگی از گرم و سرد روزگار
آه سرد و اشک گرمی در دل و دردیده ماند

عمر کوته را کند آزادگی صائب دراز
سرو پابرجا زفیض دامن برچیده ماند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.