هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. او از جدایی و درد ناشی از آن شکایت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او نزدیک شود. شاعر معشوق را به عنوان منبع نور و روشنایی، دفع کننده بلا و همدم روح توصیف می‌کند. در نهایت، شاعر از ناله‌های خود به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت الهی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۷۶۶

ای‌ بی‌تو مُحالْ جانْ فَزایی
وِیْ در دل و جانِ ما، کجایی؟

گَر نیم شبی زنان و گویان
سَرمَست زِ کویِ ما دَرآیی

جان پیش کَشیم و جان چه باشد؟
آخِر نه تو جانِ جانِ مایی؟

در بامِ فَلَک دَراُفتَد آتش
گَر بر سَرِ بامِ خود بَرآیی

با رویِ تو کیست قُرصِ خورشید؟
تا لاف زَنَد زِ روشنایی

هم چَشمی و هم چراغْ ما را
هم دَفْعِ بَلا و هم بَلایی

در دیدهٔ ناامید هر دَم
ای دیدهٔ دلْ چه می‌نِمایی؟

ای بُلبُلِ مَست از فَغانَت
می‌آید بویِ آشنایی

می‌نال، که ناله مَرهَم آمد
بر زَخمِ جِراحَتِ جُدایی

تا کشف شود زِ نالهٔ تو
چیزی زِ حقیقتِ خدایی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.