هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جمال عشق سخن میگوید. او از تأثیرات عمیق عشق بر جان و جهان صحبت میکند و از زیباییهای عشق و تأثیرات آن بر روح و روان انسان میسراید. شاعر از عشق به عنوان نیرویی جهانسوز یاد میکند که جانها را به گرد خود میکشاند و عقل را به پرواز درمیآورد. در پایان، شاعر خود را به عنوان آبی توصیف میکند که توسط ریگ عشق خورده شده است و به شمسالدین تبریزی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶۹۰
چو عشق آمد که جان با من سِپاری؟
چرا زوتَر نگویی کاری، آری
جهان سوزید زِ آتشهای خوبان
جَمالِ عشق و رویِ عشق، باری
چو جانْ بینَد جَمالِ عشق، گوید
شُدم از دست و دست از من نداری
بِدیدَم عشق را چون بُرجِ نوری
درونِ بُرجِ نوری، اَه چه ناری
چو اُشتُرمُرغ، جانها گِردِ آن بُرج
غذاشانْ آتَشی بَسْ خوش گُواری
زِ دوراِسْتاده جانَم در تماشا
به پیش آمد مرا خوشْ شَهْ سَواری
یکی رویی چو ماهی، ماه سوزی
یکی مِرّیخْ چَشمی، پُرخُماری
که جانها پیشِ رویِ او خیالی
جهانْ در پایِ اسبِ او غُباری
هَمیرُست از غُبارِ نَعْلِ اَسْبَش
بیابان در بیابان خوشْ عِذاری
هَمیتازید عَقلَم اَندکْ اندک
هَمی پَرّید از سَر، چون طَیاری
همین دانم، دِگَر از من مَپُرسید
که صد مَن نیست آن جا در شُماری
من آن آبم که ریگِ عشق خورْدَش
چه ریگی، بلک بَحْرِ بیکِناری
چو لالهیْ کَفْتهیی در شهرِ تبریز
شُدم بر دستِ شَمسُ الدّین نِگاری
چرا زوتَر نگویی کاری، آری
جهان سوزید زِ آتشهای خوبان
جَمالِ عشق و رویِ عشق، باری
چو جانْ بینَد جَمالِ عشق، گوید
شُدم از دست و دست از من نداری
بِدیدَم عشق را چون بُرجِ نوری
درونِ بُرجِ نوری، اَه چه ناری
چو اُشتُرمُرغ، جانها گِردِ آن بُرج
غذاشانْ آتَشی بَسْ خوش گُواری
زِ دوراِسْتاده جانَم در تماشا
به پیش آمد مرا خوشْ شَهْ سَواری
یکی رویی چو ماهی، ماه سوزی
یکی مِرّیخْ چَشمی، پُرخُماری
که جانها پیشِ رویِ او خیالی
جهانْ در پایِ اسبِ او غُباری
هَمیرُست از غُبارِ نَعْلِ اَسْبَش
بیابان در بیابان خوشْ عِذاری
هَمیتازید عَقلَم اَندکْ اندک
هَمی پَرّید از سَر، چون طَیاری
همین دانم، دِگَر از من مَپُرسید
که صد مَن نیست آن جا در شُماری
من آن آبم که ریگِ عشق خورْدَش
چه ریگی، بلک بَحْرِ بیکِناری
چو لالهیْ کَفْتهیی در شهرِ تبریز
شُدم بر دستِ شَمسُ الدّین نِگاری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.