هوش مصنوعی: شاعر از درد از دست دادن عزیزان و چیزهای ارزشمند زندگی خود می‌نالد. او از گل، طفل خودرای، پریرو و نهالی می‌گوید که با زحمت و عشق پرورش داده، اما اکنون در اختیار دیگران است. این متن بیانگر غم و اندوه عمیق شاعر از جدایی و از دست دادن است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیازمند سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی است.

غزل شمارهٔ ۳۷۲

گل اندامی که می دادم به خون دیده آبش را
چسان بینم که گیرد دیگری آخر گلابش را؟

در آغوش نسیم صبحدم بی پرده چون بینم؟
گل رویی که من وا کرده ام بند نقابش را

به دست غیر چون بینم عنان طفل خودرایی
که وقت نی سواری می گرفتم من رکابش را؟

به خونم زد رقم، تا با قلم شد آشنا دستش
پریرویی که می بردم به مکتب من کتابش را

نهالی را که من چون تاک پروردم به خون دل
چسان بینم به جام دیگران صائب شرابش را؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.