هوش مصنوعی:
این شعر داستان کودکی را روایت میکند که در یادگیری حرف «الف» مشکل دارد و آن را «انف» تلفظ میکند. معلم و پدرش سعی میکنند او را اصلاح کنند، اما کودک همچنان اشتباه میخواند. در نهایت، وقتی کودک تلفظ صحیح را میشنود، آن را درست یاد میگیرد. شعر همچنین پندهایی اخلاقی دربارهٔ آموزش، رفتار درست، و تأثیر گفتار و کردار بر دیگران ارائه میدهد.
رده سنی:
8+
این متن دارای محتوای آموزشی و اخلاقی است که برای کودکان و نوجوانان مناسب است. همچنین، زبان آن ساده و قابلفهم است و از تمثیلهای کودکانه استفاده کرده است.
شمارهٔ ۶۲ - معلم و شاگرد
ادیبی زبان در طلاقت زبون
همی لام را خواند پیوسته نون
نوآموزی او را به چنگ اوفتاد
معلم به درسش زبان برگشاد
بدان کودک خرد، جای الف
کنف یاد داد آن ادیب خرف
بهناچار الف را انف خواند خرد
معلم برآشفت وگوشی فشرد
بدو گفت انف چیست میخوان انف
فروخواند کودک به فرمان انف
دگر باره آشفت استاد پیر
یزد بانگ برکودک ناگزیر
نوآموز روزی ببود اندر آن
انفخوان و گریان و سیلیخوران
شبانگه پدر درکنارش نشاند
که امروز پور گرامی چه خواند؟
به شب همچنان کودک دلفروز
الف را انف خواند مانند روز
پدرگفت انف چیست جان پدر
الف گفت باید بسان پدر
چو بشنیدکودک الف را درست
الفرا الفخواندچالاکو چست
چسان از انف میشود منصرف
که نشنیده جز فا و نون الف
تو خود فا و لام و الف راست گوی
پس از دیگران گفتهٔ راست جوی
تو بر نیکویی پشت پا میزنی
پس آنگه به نیکی صلا میزنی
تو بد را نخستین ز خود دورکن
سپس دیگران را ز بد دورکن
تبآلوده درمان تب چون کند
«رطبخورده منع رطب چون کند»
چو حاکم کند می شبانگاه نوش
نبندد به حکمش دکان، میفروش
کسان بهره یابند از آثار خویش
که خود کار بندند گفتار خوبش
اگر گفته نغز است و دل نغز نه
بلوطی بود کاندر آن مغز نه
و گر دل درست است و گفتار سست
از آن گفته یک دل نگردد درست
همی لام را خواند پیوسته نون
نوآموزی او را به چنگ اوفتاد
معلم به درسش زبان برگشاد
بدان کودک خرد، جای الف
کنف یاد داد آن ادیب خرف
بهناچار الف را انف خواند خرد
معلم برآشفت وگوشی فشرد
بدو گفت انف چیست میخوان انف
فروخواند کودک به فرمان انف
دگر باره آشفت استاد پیر
یزد بانگ برکودک ناگزیر
نوآموز روزی ببود اندر آن
انفخوان و گریان و سیلیخوران
شبانگه پدر درکنارش نشاند
که امروز پور گرامی چه خواند؟
به شب همچنان کودک دلفروز
الف را انف خواند مانند روز
پدرگفت انف چیست جان پدر
الف گفت باید بسان پدر
چو بشنیدکودک الف را درست
الفرا الفخواندچالاکو چست
چسان از انف میشود منصرف
که نشنیده جز فا و نون الف
تو خود فا و لام و الف راست گوی
پس از دیگران گفتهٔ راست جوی
تو بر نیکویی پشت پا میزنی
پس آنگه به نیکی صلا میزنی
تو بد را نخستین ز خود دورکن
سپس دیگران را ز بد دورکن
تبآلوده درمان تب چون کند
«رطبخورده منع رطب چون کند»
چو حاکم کند می شبانگاه نوش
نبندد به حکمش دکان، میفروش
کسان بهره یابند از آثار خویش
که خود کار بندند گفتار خوبش
اگر گفته نغز است و دل نغز نه
بلوطی بود کاندر آن مغز نه
و گر دل درست است و گفتار سست
از آن گفته یک دل نگردد درست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱ - یک بحث تاریخی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳ - ترجمه یک قطعهٔ فرانسه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.