هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از ساقی می‌خواهد که در شب عید به او شراب بدهد و از عشق و مستی سخن می‌گوید. شاعر خود را غلام سلطان و مخمور شراب ساقی می‌داند و از او می‌خواهد که شراب را به دست او بدهد. او همچنین از عشق و جست‌و‌جوی ساقی سخن می‌گوید و از می‌های روحانی و خم‌های پنهانی یاد می‌کند. شاعر به ساقی سوگند می‌دهد که پیمان را نشکند و از قدرت و شکوه او در خیبر یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عرفانی و اشاره‌هایی به شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، درک عمیق مفاهیم عرفانی و شعری نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵۰۷

بیامَد عید ای ساقی، عِنایَت را نمی‌دانی
غُلامانند سُلطان را، بیارا بَزمِ سُلطانی

مَنَم مَخْمور و مَستِ تو، قَدَح خواهم زِ دستِ تو
قَدَح از دستِ تو خوش تَر، که میْ جان است و تو جانی

بیا ساقی، کَم آزارم، که من از خویشْ بیزارم
بِنِه بر دستْ آن شیشه، به قانونِ پَری خوانی

چُنان کُن شیشه را ساده، که گوید خود مَنَم باده
به حَقِّ خویشی ای ساقی، که‌‌ بی‌خویشَم تو بِنْشانی

به عشق و جست و جویِ تو، سَبو بُردم به جویِ تو
بِحَمْدِاللَّهْ که دانستم که ما را خود تو جویانی

تو خواهم کَزْ نِکوکاری، سَبو را نیک پُر داری
ازان میْ‌هایِ روحانی، وَزان خُم‌هایِ پنهانی

میی اَنْدَر سَرَم کردی، وَدیگر وَعده‌ام کردی
به جانِ پاکَت ای ساقی، که پیمان را نگردانی

که ساقیِّ اَلَسْتی تو، قَرارِ جانِ مَستی تو
دَرِ خیبَر شِکَستی تو، به بازویِ مسلمانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.