هوش مصنوعی:
متن بالا توصیفی شاعرانه و خیالانگیز از یک ماه شاد و پر از می و نشاط است که در آن صحنههایی از طبیعت، کوهها، گلها، میوهها، چشمهها و موجودات مختلف به تصویر کشیده شدهاند. همچنین، اشارهای به یک چاه عجیب و غریب شده که هرچه در آن انداخته میشود، به سرعت به بیرون پرتاب میشود. این متن پر از تصاویر زیبا و خیالی است که حس شادی و طراوت را منتقل میکنند.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم شاعرانه و نمادین است که ممکن است برای کودکان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و توصیفات ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی برای درک عمیقتر داشته باشند. با این حال، برای نوجوانان و بزرگسالان جذاب و قابل فهم خواهد بود.
رفتن مهراج با گرشاسب
یکی ماه از آن پس به شادی و کام
ببودند کز می نیاسود جام
چو مه گوی بفکند و چوگان گرفت
بر اسپ سیه سبز میدان گرفت
بدیدند مه بر رخ پهلوان
وز آنجای دلشاد و روشن روان
به کوه دهو بر گرفتند راه
چه کوهی بلندیش بر چرخ ماه
که گویند آدم چو فرمان بهشت
بر آن کوه برز اوفتاد از بهشت
نشان کف پایش آنجا تمام
بدیدند هر پی چو هفتاد گام
ز هرچ اسپر غمست و گل گونه گون
بر آن کوه بُد صد هزاران فزون
ز شمشاد و از سوسن و یاسمن
ز نسرین و از سنبل و نسترن
هم از خیری و گام چشم و زرشک
بشسته رخ هر یک ابر از سرشک
همه کوه چون تخت گوهر فروش
ز سیسنبر و لاله و پیل غوش
هزاران گل نو دمیده ز سنگ
ز صد برگ و دوروی و ز هفت رنگ
چه نرگس چه نو ارغوان و چه خوید
چه شب بو چه نیلوفر و شنبلید
بنفشه سرآورده زی مشکبوی
شده یاسمن انجمن گرد جوی
رده در رده زان گل لعلگون
که خوانی عروسش به پرده درون
گل زرد هال جهان دید جفت
گرفته بر بید بویا نهفت
به دستان چکاوک شکافه شکاف
سرایان ز گل ساری و زند واف
به هر سو یکی آبدان چون گلاب
شناور شده ماغ بر روی آب
چو زنگی که بستر ز جوشن کند
چو هندو که آیینه روشن کند
بُد از هر سوی میوه داران دگر
بُن اش بر زمین و ، سوی چرخ سر
که در سایه شاخ هر میوه دار
نشستی به هم مرد بیش از هزار
همانجا یکی سهمگین چاه بود
که ژرفیش صد شاه رش راه بود
هر آن چیز کانداختندی دروی
وگر از گرانی بُدی سنگ و روی
سبک زو همان چیز باز آمدی
چو تیر از بُن اش بر فراز آمدی
برانداختی بر سر اندر زمان
ندیدست کس یک شگفتی چنان
بسی کان یاقوت دیدند نیز
ز بلور و الماس و هر گونه چیز
بسی چشمه آب روان جای جای
به هر گوشه مرغان دستانسرای
ز کافور و از عود بی مر درخت
هم از زر گیا رسته بر سنگ سخت
ز گاوان عنبر به هر سو رمه
وز آهو گله نافه افکن همه
ببودند کز می نیاسود جام
چو مه گوی بفکند و چوگان گرفت
بر اسپ سیه سبز میدان گرفت
بدیدند مه بر رخ پهلوان
وز آنجای دلشاد و روشن روان
به کوه دهو بر گرفتند راه
چه کوهی بلندیش بر چرخ ماه
که گویند آدم چو فرمان بهشت
بر آن کوه برز اوفتاد از بهشت
نشان کف پایش آنجا تمام
بدیدند هر پی چو هفتاد گام
ز هرچ اسپر غمست و گل گونه گون
بر آن کوه بُد صد هزاران فزون
ز شمشاد و از سوسن و یاسمن
ز نسرین و از سنبل و نسترن
هم از خیری و گام چشم و زرشک
بشسته رخ هر یک ابر از سرشک
همه کوه چون تخت گوهر فروش
ز سیسنبر و لاله و پیل غوش
هزاران گل نو دمیده ز سنگ
ز صد برگ و دوروی و ز هفت رنگ
چه نرگس چه نو ارغوان و چه خوید
چه شب بو چه نیلوفر و شنبلید
بنفشه سرآورده زی مشکبوی
شده یاسمن انجمن گرد جوی
رده در رده زان گل لعلگون
که خوانی عروسش به پرده درون
گل زرد هال جهان دید جفت
گرفته بر بید بویا نهفت
به دستان چکاوک شکافه شکاف
سرایان ز گل ساری و زند واف
به هر سو یکی آبدان چون گلاب
شناور شده ماغ بر روی آب
چو زنگی که بستر ز جوشن کند
چو هندو که آیینه روشن کند
بُد از هر سوی میوه داران دگر
بُن اش بر زمین و ، سوی چرخ سر
که در سایه شاخ هر میوه دار
نشستی به هم مرد بیش از هزار
همانجا یکی سهمگین چاه بود
که ژرفیش صد شاه رش راه بود
هر آن چیز کانداختندی دروی
وگر از گرانی بُدی سنگ و روی
سبک زو همان چیز باز آمدی
چو تیر از بُن اش بر فراز آمدی
برانداختی بر سر اندر زمان
ندیدست کس یک شگفتی چنان
بسی کان یاقوت دیدند نیز
ز بلور و الماس و هر گونه چیز
بسی چشمه آب روان جای جای
به هر گوشه مرغان دستانسرای
ز کافور و از عود بی مر درخت
هم از زر گیا رسته بر سنگ سخت
ز گاوان عنبر به هر سو رمه
وز آهو گله نافه افکن همه
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:برگشتن پسر بهو به زنگبار
گوهر بعدی:دیدن گرشاسب برهمن را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.