هوش مصنوعی:
نویسنده از سفر خود به شهر مهروبان میگوید. این شهر بزرگ در شرق دریا قرار دارد و بازار و مسجد بزرگی دارد. آب شهر از باران تأمین میشود و ذخیرهسازی آب در حوضها و آبگیرها انجام میگیرد. در شهر سه کاروانسرای بزرگ و محکم وجود دارد. نام یعقوب لیث بر منبر مسجد دیده میشود، اما در زمان نویسنده شهر تحت کنترل پسران اباکالنجار بوده است. مهروبان شهری بندری و تجاری است که خواربار آن از مناطق دیگر تأمین میشود. نویسنده به دلیل ناامنی راهها (ناشی از جنگ بین پسران اباکالنجار) در این شهر میماند.
رده سنی:
14+
متن دارای محتوای تاریخی و سیاسی است که ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم یا کمجذاب باشد. همچنین، اشاره به جنگ و ناامنی ممکن است برای گروههای سنی پایین مناسب نباشد.
بخش ۹۱ - مهروبان
و چون از خشاب بگذشتیم چنان که نابه دید ناپدید شد دیگری بر شکل آن به دید آمد اما بر سر این خانه گنبدی نبود همانا تمام نتوانستهاند کردن ف و از آن جا به شهر مهروبان رسیدیم. شهری بزرگ است بر لب دریا نهاده بر جانب شرقی و بازاری بزرگ دارد و جامعی نیکو اما آب ایشان از باران بود و غیر از آب باران چاه و کاریز نبود که آب شیرین دهد. ایشان را حوضها و آبگیرها باشد که هرگز تنگی آب نبود، و در آن جا سه کاروانسرای بزرگ ساختهاند هر یک از آن چون حصاری است محکم و عالی، و در مسجد آدینه آن جا بر منبر نام یعقوب لیث دیدم نوشته. پرسیدم از یکی که حال چگونه بوده است گفت که یعقوب لیث تا این شهر گرفته بود ولیکن دیگر هیچ امیر خراسان را آن قوت نبوده است. و در این تاریخ که من آن جا رسیدم این شهر به دست پسران اباکالنجار بود که ملک پارس بود. و خواربار یعنی ماکول این شهر از شهرها و ولایتها برند که آن جا به جز ماهی چیزی نباشد، و این شهر باجگاهی است و کشتی بندان، و چون از آن جا به جانب جنوب بر کنار دریا بروند ناحیت توه و کازرون باشد و من در این شهر مهروبان بماندم به سبب آن که گفتند راهها ناایمن است از آن که پسران اباکالنجار را با هم جنگ و خصومت بود و هر یک سری میکشیدند و ملک مشوش کشته بود.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۰ - پس از آبادان
گوهر بعدی:بخش ۹۲ - ارجان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.