غزل شمارهٔ ۲۴۱۲
عزت کجاست تا نتوان خوار زیستن
اندیشهای که در چه خیال اوفتادهای
مجبور مرگ و دعوی مختار زیستن
تا کی ز خلق پرده به رو افکنی چو خضر
مردن به از خجالت بسیار زیستن
در بارگاه یأس ادب اختراع ماست
بیخوابی و به سایهٔ دیوار زیستن
غفلت زداست پرتو اندیشهٔ کریم
حیفست یاد عهد و گنهکار زیستن
بی امتياز بودنت از مرگ برتر است
تا کی به قيد سکته چو بيمار زيستن
ما را ز فرق تا به قدم در حنا گرفت
رنگ بهار عالم بيکار زيستن
بي دوست عمرهاست در آتش نشسته ايم
با اين تعب نبود سزاوار زيستن
ذلت کش هزار خياليم و چاره نيست
لعنت به وضع دور ز دلدار زيستن
آخر به مرگ زاغ و زغن کشته خلق را
در جست و جوی لقمه مردار زیستن
از درد ناقبولی وضع نفس مپرس
بر دل گران شدم ز سبکبار زیستن
با داغ و اشک و آه به سر می برم چو شمع
خوش داردَم به این همه آزار، زیستن
بیدل، من از وجود و عدم کردم انتخاب
بی اختیار مردن و ناچار زیستن
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
بی امتياز بودنت از مرگ بدتر است
تا کی به قيد سکته چو بيمار زيستن
مصراع اول اين بيت، به نظرم بايد اينگونه باشد: بدتر؛ نه برتر.
سپاس از وبگاه خوبتون.
از بیت پنجم به بعد، ادامه، یک شعر دیگر است، ادامه شعر چیز دیگری است، حتی اگر شعر را نمیدانستید، حداقل بفهمید که قافیه و ردیف فرق میکند، اصلاح کنید، سواد هم ندارید، الکی کپی نکنید، از گنجور کپی کردید، اونها هم اشتباه نوشتند.
گوهرین: با سلام و احترام. با تشکر از توجه شما. بیت ششم به بعد اصلاح شد. با تشکر.