هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند پیری، مرگ، ناامیدی، و بی‌ثباتی زندگی می‌پردازد. شاعر از سفیدی موی سر به عنوان نماد پیری و ضعف یاد می‌کند و به ناتوانی انسان در برابر تقدیر و سرنوشت اشاره دارد. همچنین، از داغ‌های زندگی و بی‌فایده بودن تلاش‌های انسان سخن می‌گوید. در پایان، شاعر به عشق و امید به عنوان تنها راه نجات اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی مفاهیم مانند مرگ و ناامیدی ممکن است برای کودکان سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۹۸

پیری آمدگشت چشم‌ازگریه‌ام‌کم‌کم سپید
صبح عجز آماده دندان‌کرد از شبنم سپید

این دم از تعمیر جسمم شرم باید داشتن
کم‌کنند آن‌کهنه بنیادی‌که‌گردد خم سپید

چاره ی بخت سیه در عالم تدبیر نیست
داغهای لاله مشکل‌گرکند مرهم سپید

آه ازین پیشم نیامد موی پیری در نظر
چون‌علم‌کردم‌نگون‌، دیدم‌که شد پرچم سپید

تا ابد برما شکست دل جوانی می‌کند
موی چینی در هزار ادوار گردد کم سپید

هرچه می‌بینی درین ‌صحرا سیاهی ‌کرده است
دور و نزدیکی نمی‌گردد به چشم هم سپید

ننگ دارد مرگ از وضع رسوم زندگی
مرده راکردند.اپن رو جامهٔ ماتم سپید

ازتلاش رزق خود را در وبال افکند خلق
کرد گندم جاده‌های لغزش آدم سپید

هر کرا دیدیم اینجا یوسفی‌ گم ‌کرده بود
شش جهت یک چشم یعقوب است ‌در عالم سپید

پیش‌خورشید قیامت سایه معدوم‌است و بس
عشق خواهدکرد آخر نامهٔ ما هم سپید

ترک‌مطلب‌ داشت‌ بیدل ‌حاصل ‌مطلوب حرص
جز به ‌پشت‌ دست چون‌ ناخن‌ نشد در هم سپید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.