هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و علاقهاش به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که بدون مهر معشوق، حتی گلها نیز برایش خار میشوند و در نبود او، مانند موجی بیقرار است. شاعر خود را در اختیار معشوق میداند و از غمهایش سخن میگوید، اما در عین حال، عشقش را آشکار میداند و منتظر نشانهای از بهار (رهایی و شادی) است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۶۲
گَر نازِ تو را به گفت نارَم
مِهرِ تو درونِ سینه دارم
بیمِهرِ تو گَر گُلی بِبویَم
در حالْ بِسوز هَمچو خارم
ماننده ماهی اَرْ خَموشَم
چون موج و چو بَحرْ بیقَرارم
ای بر لبِ من نَهاده مُهری
می کَش تو به سویِ خودْ مِهارم
مَقصودِ تو چیست؟ من چه دانم؟
دانم که من اَنْدَرین قِطارم
نُشْخوارِ غَمَت زَنَم چو اُشْتُر
چون اُشْتُرِ مَست کَفْ بَرآرم
هر چند نَهان کُنم نگویم
در حَضرتِ عشق آشکارم
ماننده دانه زیرِ خاکَم
موقوفِ اشارتِ بَهارم
تا بیدَمْ خود زَنَم دَمی خوش
تا بیسَر خود سَری بِخارم
مِهرِ تو درونِ سینه دارم
بیمِهرِ تو گَر گُلی بِبویَم
در حالْ بِسوز هَمچو خارم
ماننده ماهی اَرْ خَموشَم
چون موج و چو بَحرْ بیقَرارم
ای بر لبِ من نَهاده مُهری
می کَش تو به سویِ خودْ مِهارم
مَقصودِ تو چیست؟ من چه دانم؟
دانم که من اَنْدَرین قِطارم
نُشْخوارِ غَمَت زَنَم چو اُشْتُر
چون اُشْتُرِ مَست کَفْ بَرآرم
هر چند نَهان کُنم نگویم
در حَضرتِ عشق آشکارم
ماننده دانه زیرِ خاکَم
موقوفِ اشارتِ بَهارم
تا بیدَمْ خود زَنَم دَمی خوش
تا بیسَر خود سَری بِخارم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.