هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر پیچیده و استعاره‌های غنی، به موضوعاتی مانند عشق، جستجوی معنوی، رنج‌های زندگی، و رهایی از قید و بندهای مادی می‌پردازد. شاعر از عناصر طبیعت و نمادهای عرفانی مانند شب، نور، تشنگی، و بیابان برای بیان مفاهیم عمیق استفاده می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و زبان ادبی فاخر، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این متن更适合 افرادی که با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم عرفانی آشنایی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۴۷

بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است
سرمهٔ‌خط‌که امشب نور چشم‌کوکب است

تشنگان وادی امید را ترکن لبی
ای‌که‌جوش‌چشمهٔ‌خضرت‌به‌چاه‌غبغب است

یاد زلفت‌گر نباشد دل تپش آواره نیست
طایر ما را پریشانی ز پرواز شب است

مدت بیماری امکان‌که نامش زندگی‌ست
یک‌نفس تحریک‌نبض وی‌شررگرد تب است

هرکه را دیدیم درس وحشت ازبر می‌کند
مخمل آفاق طفلان جنون‌را مکتب است

جان بیرنگی‌ست هرکس بگذرد از قید جسم
ناله چون از لب برون آمد هوایش قالب است

از فریب سرمه‌ساییهای آن چشم سیاه
سرمه‌دان را میل انگشت تحیر بر لب است

ذره‌ای در دشت امکان از هوس آزاد نیست
صبح و شام اینجا غبارکاروان مطلب است

نیست‌تشویش خر و بارت به غیر از عذر لنگ
گرتوانی رفتن از خود بیخودی هم مرکب است

در بیابانی که ما راه طلب گم‌کرده‌ایم
کرم شبتابی اگردر جلوه آیدکوکب است

جز شکست بیضه تعمیرپرپروز نیست
گر ز خودداری دلت وارست مذهب‌مشرب است

بر لب اظهار بیدل مهر خاموشی‌است لیک
سینهٔ‌ما چون خم‌می‌گرم جوش‌یارب است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.