هوش مصنوعی: این متن عرفانی درباره عشق الهی و تسلیم در برابر معشوق است. عاشق واقعی درد و رنج را لطف می‌داند، از ملامت نمی‌هراسد و حتی زهر را مانند شکر می‌پذیرد. همچنین اشاره‌ای به اهمیت هماهنگی گفتار و کردار دارد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین برخی اشارات مانند نوشیدن باده ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۳

هر که بیمار تو باشد درد بیمارش نباشد
نشنود قول طبیبان با دوا کارش نباشد

مست عشق ار زهر نوشد یا شکر فرقی نباشد
بر سرش گر تیغ بارد هیچ آزارش نباشد

از حبیب ار جور بیند لطف می‌پندارد آن را
لطف را پندارد او هرگز سزاوارش نباشد

هر که رسوا گردد از عشق بت صاحب جمال
از ملامت سر نپیچد عیب کس عارش نباشد

دوش‌بگذشتم‌بکوی‌می فروشان زاهدی بامن بگفت
باده صوفی می ننوشد با گنه کارش نباشد

گفتمش صافی نگردد تا ننوشد باده صافی
ذوق مستی تا نیابد نزد او بارش نباشد

میکند بر خویشتن دشوار عاقل کارها را
بر خود ار آسان بگیرد عشق دشوارش نباشد

بر فراز آسمان کی جای یابد چون مسیحا
جز کسی کو در زمین فکر خرو بارش نباشد

فیض مگذر زان سخن کانرا نمی‌آری بجای
بد بود گفتار آنکس را که کردارش نباشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.