هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولانا یا یکی از شاعران صوفی‌مسلک است که دربارهٔ سلوک عرفانی و رسیدن به حقیقت از طریق عشق و اخلاص سخن می‌گوید. در این شعر، شاعر به مخاطب توصیه می‌کند که از انکار و شهوت دوری کند و به دنبال حقیقت و وحدانیت باشد. همچنین، ویژگی‌های سالکان راه حق و مراحل سیر و سلوک آن‌ها شرح داده شده است.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مضامین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

در بیان شاهد بازی و اینکه شاهد بازی که را مسلم باشد

ز سر بیرون کن انکار ای برادر
چو هستی طالب کار ای برادر

ترا گفتم مشو منکر بر ایشان
که تاکارت نگردد زان پریشان

ز اصحاب بزرگ این جماعت
بود قومی که دارد استطاعت

که با ایشان نظر باشد بشاهد
که تا شاهد بود یکباره زاهد

بود عالی مقام و حال ایشان
نداند هیچکس احوال ایشان

نباشد رهگذرهاشان بشهوت
بود خالی نظرهاشان ز شهوت

بود پیوندشان از روی معنی
که باشد میل ایشان سوی معنی

ز بهر آنکه ایشان را در این کار
نماند پردهٔ بر روی اسرار

خودی خویش در وی غرق دانند
میان جام و باده فرق دانند

چنین دانم نباشد حال ایشان
بود این اوسط احوال ایشان

درنگ آنجا کند سال سه و چار
که تا خو گر شود در سر اسرار

کند اندر فضای خویش پرواز
بسر حد بلوغ خود رسد باز

از آن پس شاهد و زاهد نگویند
بجز اندر ره وحدت نپویند

نشانها باشد ایشان را درین کار
که تا منکر نگردد کس ز اعیار

بگویم زو نشانی زود دریاب
که تا بیدار گردی یک ره از خواب

نشان آنکه شاهد باز باشد
بشاهد بر ازو صد ناز باشد

کشد هر لحظه صد درد و بلایش
درافتد هر دمی صد ره بپایش

بصد زنجیر او را بست نتوان
بسر آید بر او ازدل و جان

نه زو وصل و کنار و بوس جوید
همیشه بر طریق شرع پوید

بدیدار مجرد زو بود خوش
نگردد هرگز از چیزی مشوش

نشان دیگر آن باشد در آن حال
که شاهد باصلاح آید ز احوال

اگر باشد ز عصیان اندرو دود
صلاحیت درو پیدا شود زود

کند یک ره بترک او فسق و عصیان
نپوید جز براه شرع و ایمان

شود صاحب ولایت شاهد او
بر او یابد هدایت شاهد او

اگر او از پی شاهد دهد جان
بود در عشق او مدهوش و حیران

رود او از پی شاهد پیاپی
ازو بگریز و میکن از وی انکار

بود شیطان همیشه هم براو
نباشد هیچ چیزی در سر او

بگفتم با تو سرّ کار شاهد
بجان ودل شنو این راز زاهد

بود نادر چنین مرد یگانه
که شاهد باشد او را زین بهانه

بود این حال خاص الخاص مردان
کسی را نبود انکاری بر ایشان

نباشد کار ایشان جز عطائی
ز عیبی دور و خالی از ریائی

ز من گر طالبی بشنو تو یارا
دو فرنه دان تمامت اولیا را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در بیان سماع و کیفیت آن
گوهر بعدی:در بیان اولیائی که تحصیل علم کرده باشند و اولیائی که امی باشند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.