هوش مصنوعی:
این متن شعری است که حال و هوای مستی و شوریدگی را توصیف میکند. در آن، مستان در حال رقص و شادی هستند، خرابات (میخانه) به هم ریخته است و پیر خرابات نیز در این شور و شیدایی شرکت میکند. شاعر از مستی و بیخودی سخن میگوید و به حالتی اشاره میکند که در آن مرز بین هستی و نیستی محو میشود.
رده سنی:
18+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اشاره به مستی و بیخودی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیم فلسفی مانند 'هست' و 'نیست' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۵۱۶
بازرَسیدیم زِ میخانه مَست
باز رَهیدیم زِ بالا و پَست
جُملهٔ مَستان خوش و رَقصان شُدند
دست زنید ای صَنَمان دستْ دست
ماهی و دریا همه مَستی کنند
چون که سَرِ زُلفِ تو افتاده شَسْت
زیر و زَبَر گشت خَراباتِ ما
خُنْبْ نِگون گشت و قَرابه شِکَست
پیرِ خَرابات چو آن شور دید
بر سَرِ بام آمد و از بامْ جَست
جوش بَرآوَرْد یکی میْ کَزو
هست شود نیست شود نیست هست
شیشه چو بِشْکَست و به هر سویْ ریخت
چند کَفِ پایِ حَریفان که خَسْت
آن کِه سَر از پای نَدانَد کجاست؟
مَست فُتادهست به کویِ اَلَست
باده پَرَستان همه در عِشْرَتند
تَنْتَنِ تَنْتَن شِنو ای تَن پَرَست
باز رَهیدیم زِ بالا و پَست
جُملهٔ مَستان خوش و رَقصان شُدند
دست زنید ای صَنَمان دستْ دست
ماهی و دریا همه مَستی کنند
چون که سَرِ زُلفِ تو افتاده شَسْت
زیر و زَبَر گشت خَراباتِ ما
خُنْبْ نِگون گشت و قَرابه شِکَست
پیرِ خَرابات چو آن شور دید
بر سَرِ بام آمد و از بامْ جَست
جوش بَرآوَرْد یکی میْ کَزو
هست شود نیست شود نیست هست
شیشه چو بِشْکَست و به هر سویْ ریخت
چند کَفِ پایِ حَریفان که خَسْت
آن کِه سَر از پای نَدانَد کجاست؟
مَست فُتادهست به کویِ اَلَست
باده پَرَستان همه در عِشْرَتند
تَنْتَنِ تَنْتَن شِنو ای تَن پَرَست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.