هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از آمدن یار و پایان یافتن دوران هجر و انتظار سخن می‌گوید. شاعر از عشق الهی و رهایی از قید و بندهای دنیوی صحبت می‌کند و به خوانندگان توصیه می‌کند که در شعاع جمال الهی، لباس‌های دنیوی را از تن بیرون آورند. او عشق را فراتر از آداب و رسوم معمولی می‌داند و از لذت و سرمستی عشق سخن می‌گوید. در پایان، شاعر از شمس تبریزی به عنوان منبع عشق یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۷

یار آمد به صُلح ای اَصْحاب
ما لَکُمْ قاعِدَیْنَ عِنْدَ اَلْباب؟

نوبَتِ هَجْر و انتظار گُذشت
فَادْخُلُوا الدّارَ یا اُولِی الْاَلْباب

آفتابِ جمالْ سینه گُشاد
فَاخْلَعُوا فی شُعاعِهِ الْاَثْواب

اَدَبِ عشقْ جُمله بی‌اَدَبیست
اُمَّهُ اَلْعِشْقِ عِشْقُهُم آداب

باده عشقْ نَنگ و نام شِکَست
لا رُاُسّا تَری وَ لا اَذْناب

لَذَّتِ عشق با دِماغ آمیخت
کَامْتِزاجِ الْعَبیدِ بِالْاَرْباب

دُخترانِ ضَمیر، سَرمَستَند
وَسْطَ رَوْضِ الْقُلُوبِ وَ الدُّولاب

گَر شما مَحْرمِ ضَمیر نِه اید
فَاسْالْوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب

شَمسِ تبریز جامِ عشق از تو
وَ خُذِ الْکَبْدَ لِلشَّرابِ کَباب
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.