هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا جلال‌الدین بلخی است که در آن از مفاهیمی مانند عشق الهی، مستی معنوی، وحدت وجود و رهایی از غم و کین سخن می‌گوید. شاعر از ساقی می‌خواهد که جامی از شراب معنوی به او بدهد تا روحش با عشق الهی درآمیزد و از غم و کین رها شود. او تأکید می‌کند که این شراب معنوی تنها یک بار می‌تواند دل را بی‌غم کند و هرگز غم و کین را به همراه نخواهد داشت. همچنین، شاعر به اهمیت پایداری در عهد و پیمان و مقاومت در برابر وسوسه‌ها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی معنوی و وحدت وجود ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۸۱

ای ساقیِ جانْ پُر کُن آن ساغَرِ پیشین را
آن راهْزَنِ دل را آن راهْ بُرِ دین را

زان میْ که زِ دل خیزد با روح دَرآمیزَد
مَخْمور کُند جوشَش مَر چَشمِ خدابین را

آن باده‌ی انگوری مَر اُمَّتِ عیسی را
و این باده‌ی مَنْصوری مَر اُمَّتِ یاسین را

خُم‌هاست از آن باده خُم‌هاست ازین باده
تا نَشْکَنی آن خُم را هرگز نَچَشی این را

آن باده به جُز یک دَم دل را نکُنَد بی‌غَم
هرگز نکُشَد غَم را هرگز نکَنَد کین را

یک قطره ازین ساغَر کارِ تو کُند چون زَر
جانَم به فِدا بادا این ساغَرِ زَرّین را

این حالت اگر باشد اغلب به سَحَر باشد
آن را که بَراَنْدازَد او بِسْتر و بالین را

زنهار که یارِ بَد از وَسوَسه نَفْریبَد
تا نَشْکَنی از سُستی مَر عَهدِ سَلاطین را

گَر زَخم خوری بر رو رَو زَخم دِگَر می‌جو
رُستم چه کُند در صَف دسته‌یْ گُل و نَسرین را
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.