هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رابطه‌اش با معشوق سخن می‌گوید. او از رفتارهای متناقض معشوق، مانند ناگهان پرده برانداختن، مستانه رفتار کردن، و تغییر ناگهانی در رابطه شکایت می‌کند. شاعر همچنین از این که معشوق قدر او را نشناخته و با دیگران نیز رفتار مشابهی دارد، ابراز ناراحتی می‌کند. در نهایت، شاعر از این که معشوق به او بازگشته اما هنوز خانه از غیر پاک نشده، اظهار تعجب می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عشقی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و استعارات به کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۴۲۰

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه

شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای
قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه

هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.