هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از شور و شوق عشق، فداکاری‌ها و رنج‌های عاشق سخن می‌گوید. شاعر از خدمت به معشوق، لذت‌ها و دردهای عشق، و ناامیدی‌هایش می‌نالد، اما در نهایت به ستایش شاه عجم (ناصردین شاه) می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، استعاره‌های عرفانی و اشارات به رنج‌های عشق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و مناسب سنین بالاتر می‌باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۸

از دادن جان خدمت جانانه رسیدیم
در عشق نظر کن که چه دادیم و چه دیدیم

زان پستهٔ خندان چه شکرها که نخوردیم
زان سرو خرامان چه ثمرها که نچیدیم

هر عقده که آن زلف دوتا داشت گشودیم
هر عشوه که آن چشم سیه کرد، خریدیم

هر باده که سیمین کف او داد، گرفتیم
هر نکته که شیرین لب او گفت شنیدیم

از خدمت جانانه، کمر بسته ستادیم
در ساحت می‌خانه، سراسیمه دویدیم

یک دم بر آن شاهد می‌خواره نشستیم
یک عمر به خون دل صد پاره تپیدیم

در عهد بتان آن چه وفا بود نمودیم
در عالم عشق آن چه بلا بود کشیدیم

زلف سیهش گفت که ما شام مرادیم
روی چو مهش گفت که ما صبح امیدیم

هر لحظه به زخمم نمکی ریخت دهانش
زین کان ملاحت چه نمکها که چشیدیم

صدبار زخم دل ما زد نمک، اما
یک بار لبان نمکینش نمکیدیم

خیاط وفا در ره آن سرو قباپوش
هر جامه که بر قامت ما دوخت دریدیم

آخر سر ما را به مکافات بریدند
در نامهٔ او بس که سر خامه بریدیم

چندان که در آفاق دویدیم فروغی
الا کرم شه نه شنیدیم و نه دیدیم

فخر همه شاهان عجم ناصردین شاه
کز بار خدا شادی جانش طلبیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.