هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر از غم‌هایش می‌نالد، از ستم‌های زمانه شکایت دارد و از دوری معشوق رنج می‌برد. او از عشق‌های افسانه‌ای مانند لیلی و شیرین نیز یاد می‌کند و در نهایت، از بی‌قراری و شوق دیدار یار می‌سراید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و غم‌انگیز است که درک عمیق‌تر آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۷

بردوش آن قدر دل من بار غم گرفت
کاندر شباب قد من زار خم گرفت

بی‌طاق ابروی تو که طاق است در جهان
چندان گریست دیده که این طاق نم گرفت

تا ملک حسن بر تو گرفت ای صنم قرار
آفاق را تمام سپاه ستم گرفت

راه حریم کوی تو بر من رقیب بست
ناآشنا سگی ره صید حرم گرفت

لیلی اگرچه شور عرب شد به دلبری
شیرین زبان من ز عرب تا عجم گرفت

در ملک جان زدند منادی که الرحیل
سلطان حسن یار چه از خط حشم گرفت

می‌خواستم به دوست نویسم حدیث شوق
آتش ز گرمی سخنم در قلم گرفت

عید است و هرکه هست بتی را گرفته دست
امروز نیست بر من مست ای صنم گرفت

ملک سخن که تیز زبانان گذاشتند
بار دگر به تیغ زبان محتشم گرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.