هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و دردهای ناشی از این عشق را شیرین و درمان‌بخش می‌داند. او از زیبایی‌های معشوق مانند بوی زلف و جعد مشکین او سخن می‌گوید و از پریشانی و فتنه‌انگیزی معشوق شکایت می‌کند، اما در عین حال، این رنج‌ها را پذیرفته و به نیکی و بدی معشوق راضی است. در پایان، شاعر خود را گدایی در میان خوبان می‌داند که عاشق معشوق است.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۸۷

گر از جور جانان ننالی رواست
که دردی که از دوست باشد دواست

چه بویست کارام دل می‌برد
مگر بوی زلف دلارام ماست

عجب دارم از جعد مشکین او
که با اوست دایم پریشان چراست

نه تنها بدامش نهم پای بند
بهر تار مویش دلی مبتلاست

تو گوئی که صد فتنه بیدار شد
چو جادویش از خواب مستی بخاست

بتابیش ازین قصد آزار من
مکن زانک هر نیک و بد را جزاست

گدائی چو خواجو چه قدرش بود
که درخیل خوبان سلیمان گداست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.