هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و سوزش عشق است. شاعر از دل‌سوختگی، انتظار و اشتیاق به معشوق می‌گوید و از ستم‌های او شکایت دارد. او عشق را آتشی می‌داند که زبان و وجودش را می‌سوزاند، اما با این وجود، هر روز نام معشوق را بر زبان می‌آورد. شاعر به جلوه‌های زیبایی معشوق مانند موهای سیاه و رخسارش اشاره می‌کند و می‌گوید که حتی صد سال نیز در آتش عشق او خواهد سوخت.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های شعری است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۳

با اینْ اَندی کَسْ که دلْ دَوستی روجی
یکی ونهْ دوستْ که دلْ منه وَرْ سوجی

ای چشْ نَپرسنی ته مه شُو و روجی
چَنّ اَسْلی شَنّی، تُومْ دل و جان بَسُوجی

دَرْ آیی ستمْ کنی مرهْ هر رُوجی
تا سوتهْ دلِ دلْ به ته بَوّهْ روجی

ته نَئیر منه نومْ ره زبُونْ هر روجی
چونْ آتشهْ مه نوم و زبُونْ بَسُوجی

مه دِ چشْ تنهْ چیرْ اَرْ نویننْ روجی
با منْ دَپیچنْ، تمومْ ونهْ بَسُوجی

ته عشقْ به منهْ دلْ اُونچنُونْ افروجی
گر دُوزخْ ره، مه تَشْ دَکفهْ، بسوجی

نَرْسیِهْ مه چشْ ره به شو و روجی،
که اَسْلی نَشّنهْ دل و جانْ نَسُوجی

هَیْرْ تو منه نُومْره به زبونْ هر روجی
نَترْس، که نیهْ تَشْ، که زبُونْ بسوجی

هوکتْ امیرْ ره عشقِ ته لَعْل و بوجی
لَیْلْ زلف و شَفَقْ رخ، چیره دارنه رُوجی

دوستِ جلوه اونه که تاووس آموجی
زنگی ره به ته دیمْ آتش هائیتْ سُوجی

صد ساله مه تَنْ به عشقِ تَشْ بسوجی
اَمْرو، دوستْ مره مهره‌ورزی آموجی

خَورْ نَپْرسْنی مه درد و داغ سوجی
دلْ سُوجنهْ مه، دامنْ تنهْ نَسُوجی
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.