هوش مصنوعی: این شعر به گذرا بودن زندگی و بی‌ثباتی دنیا اشاره دارد. شاعر بیان می‌کند که هرکس به این دنیا می‌آید، از آن بهره‌ای می‌برد و سپس می‌رود. او تأکید می‌کند که ترس از مرگ بی‌معناست، زیرا مرگ نیز بخشی طبیعی از زندگی است. در نهایت، شاعر با اشاره به حاجب، نشان می‌دهد که حتی کسانی که در دنیا به دنبال آسایش نبودند، تنها برای مدتی کوتاه می‌مانند و سپس می‌روند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی درباره زندگی و مرگ است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، نیاز به بلوغ فکری برای درک این مفاهیم وجود دارد.

شمارهٔ ۵۹

هر که آمد گل ز باغ زندگانی چید و رفت
عاقبت بر سستی اهل جهان خندید و رفت

کس در این ویرانه جز یکدانه حاصل برنچید
هر که آمد دانه بذر هوس پاشید و رفت

سر چرا عاقل فرود آرد، به تاجل سلطنت
باید آخر پای خود را در کفن پیچید و رفت

گر تو هم از رفتن راه عدم ترسی مترس
بس که آسانست این ره می‌توان خوابید و رفت

بس که در گل گل عذاران خفته در پهلوی هم
همچو شبنم میتوان در روی گل غلتید و رفت

در جهان از رفتن معراج خود ترسی مترس
بسکه خوش جائیست با سر میتوان گردید و رفت

«حاجب » اندر دار دنیا میل آسایش نداشت
چند روزی آمد و یاران خود را دید و رفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.