هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری از لذت‌های زندگی و تحمل رنج‌های عشق و هجران سخن می‌گوید. او از ننوشیدن شراب، قدم نزدن بر لب جوی و نکشیدن قدح لاله ابراز تاسف می‌کند و از نقاب کفن بر چهره کشیدن و تحمل عذاب هجران می‌نالد. همچنین، از بسته بودن درهای فیض و نرسیدن به مقصود شکایت دارد.
رده سنی: 18+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۳۰۹

دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم
در گوشهٔ باغی می نابی نکشیدیم

چون سبزه قدم بر لب جویی ننهادیم
چون لاله قدح بر لب آبی نکشیدیم

بر چهره کشیدیم نقاب کفن افسوس
کز چهرهٔ مقصود نقابی نکشیدیم

بسیار عذابی که کشیدیم ولیکن
دشوارتر از هجر عذابی نکشیدیم

وحشی به رخ ما در فیضی نگشودند
تا پای طلب از همه بابی نکشیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۰۸
گوهر بعدی:غزل ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.