هوش مصنوعی: این متن به بیان رنج‌ها و دشواری‌های زندگی انسان می‌پردازد، از جمله مشکلات معیشتی، روابط انسانی و وابستگی به دیگران. شاعر از رنج نان دادن و زن گادن سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که مانند مرغی آزاد باشد. همچنین، او از عداوت و سموم زندگی شکایت کرده و به دنبال آرامش و لطف سخن است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و تجربه زندگی دارند.

شمارهٔ ۱۵ - در مدح و استعطاء است

ای جهان را بزرگیت معلوم
وای خرد را کفایتت مفهوم

سخنت باد بر دل وزرا
گرم چون انگبین و نرم چو موم

ولیت بر کنار آب حیات
عدوت در میان باد سموم

آن درختی که چون تو میوه دهد
آفرین باد بر چنان بر و بوم

یک دو هفته گذشت که این خادم
کمتر آمد به پیش آن مخدوم

خشم کم گیر چون به مهراندر
کرده ای اعتقاد من معلوم

از عقوبت به سم بود که ز بخت
مانده باشم ز خدمتت محروم

من که باید که با تو بنشینم
کز تو خیزد معیشت و مرسوم

چه نشینم به تنگ دستی در
پیش مشتی فراخ کون زن شوم

آری آری به طبع بنشیند
مرغ می شوم بر درخت ز قوم

رنج نان دادن است و زن گادن
که مرا جان برآرد از حلقوم

آدمی را دو محنت سنگی است
رنج حلقوم و آفت خرطوم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴ - در مدح گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶ - در استعطاء و طلب جامه و اسب وتقاضای مرخصی چند روزه است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.