هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به موضوعات عشق، عرفان، وحدت وجود، و رازداری در عشق می‌پردازد. شاعر از عشق به معشوق الهی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عاشقان حقیقی درگیر عشق خود هستند و جهان را بازتابی از جمال معشوق می‌بینند. همچنین، اشاره‌ای به بی‌توجهی زاهدان خشک‌مذهب به عشق حقیقی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فلسفه دارد.

شمارهٔ ۱۱۰

یوسف بازار ما هم خود خریدار خودست
خوش قیامت کرده غم هر کس گرفتار خودست

راز دل پوشیده کی ماند به منع گفتگو
لب اگر خاموش گردد رنگ در کار خودست

بر زمین ننهاد تا بر کف گرفت آیینه را
آنکه عالم شد گرفتارش گرفتار خودست

عالمی زیر و زبر گردد نپردازد به کس
بسکه در هنگامه گرمی‌های بازار خودست

گر نپردازد به حال عاشقان پر دور نیست
امشب آن آیینه عاشق محو دیدار خودست

هستی عالم همه یک پرتو از رخسار اوست
بی‌جمالش روز روشن هم شب تار خودست

ذوق دیدار تو دارد زنده دل هر ذرّه را
ورنه بی روی تو هر جا خاطری بار خودست

در چنین میدان که کس را نیست پروایی ز سر
زاهد افسرده دل در فکر دستار خودست

لب ببند و درد دل فیّاض سر کن کاینه
گر چه خاموش است در تقریر اسرار خودست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.