هوش مصنوعی: 
                                این متن شعری است که به وصف درد و رنج، انقلاب و تغییر، و همچنین عشق و از دست دادن میپردازد. شاعر از سفر سختی میگوید که همراه با تشویش و اضطراب است و به شرایط سخت زندگی و ناملایمات آن اشاره میکند. همچنین، به رابطه عاطفی بین پدر و پسر و رنجهای ناشی از جدایی پرداخته شده است.
                                
                                                                رده سنی: 
                                16+
                                متن دارای مضامین عمیق عرفانی، احساسی و اجتماعی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی مفاهیم مانند رنج و انقلاب ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
                            
                        بند ۴۹
                                                                                                                                            
                                                                            چون عمر خویش قافله را در گذر ببین
                                        
از کربلا به کوفه مرا ره سپر ببین
                                                                                                                                                                                    
تشویش و اضطراب بهر جان و دل بجوی
تغییر و انقلاب بهر بوم و بر ببین
                                                                                                                                                                                    
هر روز و شب به منزل و ره این سفر مرا
از ریگ راه و اشک روان خواب و خور ببین
                                                                                                                                                                                    
بنیان عیش و مرگ مرا در حضر بپای
سامان ساز و برگ مرا در سفر ببین
                                                                                                                                                                                    
دل همنشین و ناله ندیم اشکم آشنا
رهزن رفیق و سلسله ام راهبر ببین
                                                                                                                                                                                    
بعد از تو ای پدر به جهان سینه ی مرا
ناچار پیش تیر بلاها سپر ببین
                                                                                                                                                                                    
چشمی به این غریب مریض از تعب نگر
لختی به این اسیر و یتیم از پدر ببین
                                                                                                                                                                                    
یک چشم برخود افکن و یک چشم سوی من
هم بر پدر نظر کن و هم بر پسر ببین
                                                                                                                                                                                    
این بی حیا حرامی هیچ احترام را
سوی حریم خود همه نظاره گر ببین
                                                                                                                                                                                    
هر شنعتی که خصم زند در درون ما
صد ره فزون بتر ز سنان سینه در ببین
                                                                                                                                                                                    
مرغان آشیان خود از چرخ تا تذرو
پابند دام نایبه بی بال و پر ببین
                                                                                                                                                                                    
اینجا سرت به نیزه و فوجی نظرکنان
در محضر یزید هم از این بتر ببین
                                                                                                                                                                                    
تا خون گرفت آن مژه هردم به دل مرا
از داغ خویش یک رگ و صد نیشتر ببین
                                                                                                                                                                                    
ما را که پیشگاه بود بارگاه قرب
منزل بهر خرابه ی بی بام و در ببین
سامان رزمگه ز سرشکش گل اوفتاد
ز آن رو مرور میر و سپه مشکل اوفتاد
                                                                                                                                    
                                                            از کربلا به کوفه مرا ره سپر ببین
تشویش و اضطراب بهر جان و دل بجوی
تغییر و انقلاب بهر بوم و بر ببین
هر روز و شب به منزل و ره این سفر مرا
از ریگ راه و اشک روان خواب و خور ببین
بنیان عیش و مرگ مرا در حضر بپای
سامان ساز و برگ مرا در سفر ببین
دل همنشین و ناله ندیم اشکم آشنا
رهزن رفیق و سلسله ام راهبر ببین
بعد از تو ای پدر به جهان سینه ی مرا
ناچار پیش تیر بلاها سپر ببین
چشمی به این غریب مریض از تعب نگر
لختی به این اسیر و یتیم از پدر ببین
یک چشم برخود افکن و یک چشم سوی من
هم بر پدر نظر کن و هم بر پسر ببین
این بی حیا حرامی هیچ احترام را
سوی حریم خود همه نظاره گر ببین
هر شنعتی که خصم زند در درون ما
صد ره فزون بتر ز سنان سینه در ببین
مرغان آشیان خود از چرخ تا تذرو
پابند دام نایبه بی بال و پر ببین
اینجا سرت به نیزه و فوجی نظرکنان
در محضر یزید هم از این بتر ببین
تا خون گرفت آن مژه هردم به دل مرا
از داغ خویش یک رگ و صد نیشتر ببین
ما را که پیشگاه بود بارگاه قرب
منزل بهر خرابه ی بی بام و در ببین
سامان رزمگه ز سرشکش گل اوفتاد
ز آن رو مرور میر و سپه مشکل اوفتاد
                                    وزن:  مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
                                
                                                                                        
                                    قالب:  ترکیب بند
                                
                                                                                        
                                    تعداد ابیات:  ۱۵                                
                            
                                                            
                            
                                                        
                            
                                این گوهر را بشنوید
                            
                            
                                                        این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
                            گوهر قبلی:بند ۴۸
                        
                    
                                                    
                        
                            گوهر بعدی:بند ۵۰
                        
                    
                                
            
                            نظرها و حاشیه ها
                        
                        
                        شما نخستین حاشیه را بنویسید.
                                                                     
                                         
                                         
                                         
                                         
                         
                        