هوش مصنوعی:
این متن به بیان مفاهیم عرفانی و فلسفی دربارهی وجود، جان، جهان و رابطهی بین آنها میپردازد. شاعر از دوگانگیهای ظاهری مانند پنهان و آشکار، جان و تن، و جهان و ذات سخن میگوید و به وحدت و یگانگی در پس این دوگانگیها اشاره میکند. متن به جستوجوی حقیقت و وصال با ذات الهی اشاره دارد و از زبان عرفانی و نمادین برای بیان این مفاهیم استفاده میکند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، زبان شعری و نمادین متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۶۳۳
ای نهان از دیده و در دل عیان
از جهان بیرون ولی در قعر جان
هر کسی جان و جهان میخواندت
خود تویی از هر دو بیرون جاودان
هم جهان در جانت میجوید مدام
هم ز جان میجویدت دایم جهان
تو جهانی، لیک چون آیی پدید
نه که جانی، لیک چون گردی نهان
چون پدید آیی چو پنهانی مدام
چون نهان گردی چو جاویدی عیان
هم نهانی هم عیانی هر دویی
هم نه اینی هم نه آن هم این هم آن
جان ز پنهانی تو در داده تن
تن ز پیدایی تو جان بر میان
جان چو بی چون است چون آید به راه
تن چو در جوش است چون یابد نشان
چون ز تو جان نفی و تن اثبات یافت
زین دو وصفند این دو جوهر در گمان
هر دو گر بیوصف گردند آنگهی
قرب بی وصفیت یابند آن زمان
ز اشتیاق در وصلت چون قلم
میروم بسته میان بر سر دوان
من نیم تنها که ذرات دو کون
جانفشانند این طلب را جانفشان
آن چه جویم چون نیاید در طلب
زان چه گویم چون نیاید در بیان
بر زبانم چون بگردد نام وصل
پر زبانه گرددم حالی زبان
شرح این اسرار از عطار خواه
او بگفت اسرار کو اسراردان
از جهان بیرون ولی در قعر جان
هر کسی جان و جهان میخواندت
خود تویی از هر دو بیرون جاودان
هم جهان در جانت میجوید مدام
هم ز جان میجویدت دایم جهان
تو جهانی، لیک چون آیی پدید
نه که جانی، لیک چون گردی نهان
چون پدید آیی چو پنهانی مدام
چون نهان گردی چو جاویدی عیان
هم نهانی هم عیانی هر دویی
هم نه اینی هم نه آن هم این هم آن
جان ز پنهانی تو در داده تن
تن ز پیدایی تو جان بر میان
جان چو بی چون است چون آید به راه
تن چو در جوش است چون یابد نشان
چون ز تو جان نفی و تن اثبات یافت
زین دو وصفند این دو جوهر در گمان
هر دو گر بیوصف گردند آنگهی
قرب بی وصفیت یابند آن زمان
ز اشتیاق در وصلت چون قلم
میروم بسته میان بر سر دوان
من نیم تنها که ذرات دو کون
جانفشانند این طلب را جانفشان
آن چه جویم چون نیاید در طلب
زان چه گویم چون نیاید در بیان
بر زبانم چون بگردد نام وصل
پر زبانه گرددم حالی زبان
شرح این اسرار از عطار خواه
او بگفت اسرار کو اسراردان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.