هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند زلف دراز و چشمان نازک‌بینش تعریف می‌کند و از درد دوری و عشق بی‌پاسخ شکایت دارد. شاعر همچنین از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای رسیدن به وصال معشوق و احساسات آتشین خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد دوری و عشق بی‌پاسخ نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۶۲۹

چون قصهٔ زلف تو دراز است چگویم
چون شیوهٔ چشمت همه ناز است چگویم

این است حقیقت که ز وصل تو نشان نیست
هر قصه که این نیست مجاز است چگویم

خورشید که او چشم و چراغ است جهان را
از شوق رخت در تک و تاز است چگویم

چون شمع سحرگاه دل سوخته هر شب
بی روی تو در سوز و گداز است چگویم

تا دست به زلف تو رسد در همه عمرم
چون زلف توام کار دراز است چگویم

گر کرد مرا زلف تو با خاک برابر
لعل لب تو بنده نواز است چگویم

المنه‌لله که دلم گرچه ربودی
از زلف تو در پردهٔ راز است چگویم

گفتی که بگو تا چه کشیدی تو ز نازم
کار من دلخسته نیاز است چگویم

گفتم که در بسته مرا چند نمایی
گفتی که درم بر همه باز است چگویم

گر بر همه باز است در وصل تو جانا
چون بر من سرگشته فراز است چگویم

عطار درین کوی اگر نیک و اگر بد
پروانهٔ آن شمع طراز است چگویم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.