هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد دوری و ناتوانی در بیان احساسات خود می‌نالد و از این که بدون معشوق، جهان برایش بی‌معناست. شاعر از ضعف خود در برابر عشق و ناتوانی در رسیدن به معشوق سخن می‌گوید و از این که حتی با وجود خطرات جهان، حاضر به ترک معشوق نیست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۷۳

بی رخت در جهان نظر چکنم
بی لبت عالمی شکر چکنم

رویت ای ترک اگر نخواهم دید
زحمت هندوی بصر چکنم

چون دریغ آیدم رخت به نظر
رخت آلودهٔ نظر چکنم

دو جهان گرچه سخت با خطر است
من خطیری نیم خطر چکنم

چون سر موی تو به از دو جهان
از سر کوی تو گذر چکنم

گر عزیز است عمر مختصر است
من بدین عمر مختصر چکنم

همه عالم جمال و آواز است
چشم کور است و گوش کر چکنم

چون خبر دادن از تو ممکن نیست
من حیران بی خبر چکنم

گرچه جان موج می‌زند از تو
چون زبان نیست کارگر چکنم

چون ز کاهی بسی ضعیف ترم
دست با کوه در کمر چکنم

گر کنم صد هزار قرن سجود
هیچ باشد من این قدر چکنم

گفته بودی که خشک و تر در باز
با لب خشک و چشم تر چکنم

آتش دل به است بی تو مرا
بی تو با آب بر جگر چکنم

گفتیم بال و پر زن از طلبم
چون ز هم ریخت بال و پر چکنم

چون مسافر تویی و من هیچم
من هیچ آخر این سفر چکنم

چون تو جویندهٔ خودی بر من
من سرگشته پا و سر چکنم

چون درونی تو و برون کس نیست
من چو حلقه برون در چکنم

در درون کش مرا و محرم کن
تا تو باشی همه دگر چکنم

محو شد درغم تو فرد فرید
فرد باید مرا حشر چکنم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.