هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق سخن میگوید. او از بیتوجهی معشوق گلایه دارد اما با این حال، عشق خود را پایدار میداند و از ملامت دیگران نمیهراسد. شاعر همچنین به رقیب بیخرد اشاره میکند و از او میخواهد که از نصیحتهای بیجا دست بردارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانهی عمیق و پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از واژهها و عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۰۰
اگر دمی ز تو بویی به من رساند باد
هزار جان و جهانم فدای آن دم باد
تویی که یاد من خسته سالها نکنی
منم که با غم رویت نشسته ام دلشاد
چه شد چرا چه سبب حال من نمی پرسی
که هر دمم به فلک می رسد ز غم فریاد
من از ملامت دشمن به عشق نگریزم
بیا که دل به تو دادیم و هرچه باداباد
مرا سریست ز عهدت به باد خواهد شد
که در طریقت عشقست عهد بر بنیاد
چو بخت یار نباشد ستیز نتوان کرد
دلا ز کار جهان همچو سرو باش آزاد
رقیب بی خرد آخر نصیحتم کم کن
چرا که با تو چنین حادثه بسی افتاد
هزار جان و جهانم فدای آن دم باد
تویی که یاد من خسته سالها نکنی
منم که با غم رویت نشسته ام دلشاد
چه شد چرا چه سبب حال من نمی پرسی
که هر دمم به فلک می رسد ز غم فریاد
من از ملامت دشمن به عشق نگریزم
بیا که دل به تو دادیم و هرچه باداباد
مرا سریست ز عهدت به باد خواهد شد
که در طریقت عشقست عهد بر بنیاد
چو بخت یار نباشد ستیز نتوان کرد
دلا ز کار جهان همچو سرو باش آزاد
رقیب بی خرد آخر نصیحتم کم کن
چرا که با تو چنین حادثه بسی افتاد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.