هوش مصنوعی: این متن به توصیف عشق الهی و ناتوانی زبان و عقل در بیان عمق آن می‌پردازد. عشق به معشوق (خدا) آنقتی عمیق و بی‌کران است که هیچ کس نمی‌تواند به کنه آن برسد. عشق، جان را به سمت وصال معشوق می‌کشاند و هیچ چیز در دو جهان نمی‌تواند مانع آن شود. راه رسیدن به معشوق طولانی و دشوار است و بدون هدایت او، کسی نمی‌تواند به مقصد برسد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۰

در صفت عشق تو شرح و بیان نمی‌رسد
عشق تو خود عالی است عقل در آن نمی‌رسد

آنچه که از عشق تو معتکف جان ماست
گرچه بگویم بسی سوی زبان نمی‌رسد

جان چو ز میدان عشق گوی وصال تو برد
تاختنی دو کون در پی جان نمی‌رسد

گرچه نشانه بسی است لیک دراز است راه
سوی تو بی نور تو کس به نشان نمی‌رسد

عاشق دل خسته را تا نرسد هرچه هست
در اثر درد تو هر دو جهان نمی‌رسد

بادیهٔ عشق تو بادیه‌ای است بی‌کران
پس به چنین بادیه کس به کران نمی‌رسد

سوی تو عطار را موی‌کشان برد عشق
بی خبری سوی تو موی کشان نمی‌رسد
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.