هوش مصنوعی: 
                                این شعر عرفانی از قاسم انوار، به موضوع عشق الهی و دیدار معشوق حقیقی میپردازد. شاعر بیان میکند که نور الهی در همه ذرات جهان تجلی کرده، اما برخی به دلیل حجابهای ظاهری، آن را درک نمیکنند. او عشق را آب حیات و علت اولی در مذهب خود میداند و بر اهمیت پرهیز از غیر و تقوا تأکید میکند. شعر با اشاره به زنده شدن دل به واسطه عشق الهی پایان مییابد.
                                
                                                                رده سنی: 
                                16+
                                مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات تخصصی عرفان ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات فلسفی و مذهبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
                            
                        شمارهٔ ۱۶۱
                                                                                                                                            
                                                                            در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست
                                        
من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست
                                                                                                                                                                                    
رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی
در جمله ذرات جهان نور تجلیست
                                                                                                                                                                                    
از فرط حجابست، که آن مشرک نادان
در سجده لات آمد و پنداشت که عزیست
                                                                                                                                                                                    
از دولت دیدار تو دایم بشب و روز
موسی صفتست این دل و بر طور تمنیست
                                                                                                                                                                                    
ای طالب درگاه، اگر واقف راهی
از غیر بپرهیز، که آن غایت تقویست
                                                                                                                                                                                    
جمعیم بدیدار تو وز تفرقها دور
کان جا که تویی جمعیت صورت و معنیست
                                                                                                                                                                                    
عشقست که در مشرب ماآب حیاتست
عشقست که در مذهب ما علت اولیست
                                                                                                                                                                                    
بر کشتن عشاق نوشتند فتاوی
این قصه بر مفتی ما فتوی منعیست
                                                                                                                                                                                    
از عشق تو شد زنده دل قاسم مسکین
با نکهت عشق تو چه جای دم عیسیست؟
                                                                                                                                    
                                                            من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست
رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی
در جمله ذرات جهان نور تجلیست
از فرط حجابست، که آن مشرک نادان
در سجده لات آمد و پنداشت که عزیست
از دولت دیدار تو دایم بشب و روز
موسی صفتست این دل و بر طور تمنیست
ای طالب درگاه، اگر واقف راهی
از غیر بپرهیز، که آن غایت تقویست
جمعیم بدیدار تو وز تفرقها دور
کان جا که تویی جمعیت صورت و معنیست
عشقست که در مشرب ماآب حیاتست
عشقست که در مذهب ما علت اولیست
بر کشتن عشاق نوشتند فتاوی
این قصه بر مفتی ما فتوی منعیست
از عشق تو شد زنده دل قاسم مسکین
با نکهت عشق تو چه جای دم عیسیست؟
                                    وزن:  مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
                                
                                                                                        
                                    قالب:  غزل
                                
                                                                                        
                                    تعداد ابیات:  ۹                                
                            
                                                            
                            
                                                        
                            
                                این گوهر را بشنوید
                            
                            
                                                        این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
                            گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
                        
                    
                                                    
                        
                            گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
                        
                    
                                
            
                            نظرها و حاشیه ها
                        
                        
                        شما نخستین حاشیه را بنویسید.
                                                                     
                                         
                                         
                                         
                                         
                         
                        