هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عشق الهی و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر همه‌چیز را در عالم، از جمله خودش، زمین، آسمان و حتی مکان و لامکان را مست از عشق می‌داند. او به مکان‌های مختلفی مانند صومعه، شهر جان، کعبه و بتخانه سفر کرده و در همه‌جا مستی و شور عشق را مشاهده می‌کند. شعر با تأکید بر مستی ذرات عالم به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوع مستی (هرچند به‌صورت نمادین) ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۱۲

دلم از عشق تو مستست و جان مست
جهان مست و زمین مست، آسمان مست

همه عالم خرابات تو آمد
جهان اندر جهان اندر جهان مست

گلستان دیدم اندر عشق رویت
گل اسفید و زرد و ارغوان مست

طلب کردم بهر جایی رسیدم
ز شوق تو مکان و لامکان مست

چو اندر صومعه رفتم بدیدم
همیشه از تو جان صوفیان مست

سفر کردم، بشهر جان رسیدم
درین ره کاروان در کاروان مست

چه شورش خاست در عالم، بیک بار؟
که فانی مست و ملک جاودان مست

عجب شوری فتاد اندر خرابات!
همه دلدادگان با دلستان مست

ز کعبه تا در بت خانه رفتم
همه ره مست بود و رهروان مست

جهان را سربسر پیمانه ای دان
همیشه جرعه مست و جرعه دان مست

همیشه، قاسمی، ذرات مستند
ز حد لامکان تا کن فکان مست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.