هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و جدایی سخن میگوید. شاعر از دلسوزی، غم، و بیقراری خود در فراق معشوق میگوید و بیان میکند که حتی در نبود معشوق، ذرهای از عشق او در جانش باقی است. همچنین، او از طعنههای دیگران و بیتوجهی آنان به دردهایش گلایه میکند و احساس تنهایی و غربت خود را بیان میدارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمانگیز است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و تنهایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۱۷۰
دل که جای تست چون سازیم جای دیگران
چون تو را بیرون کنیم از دل برای دیگران
ما خود اندر کنج غم سوزان به تاریکی ز بخت
برق آه ما بود شمع سرای دیگران
ذره ذره گر کند خورشید عشقش جان ما
ذره یی هرگز نبینی در هوای دیگران
درد خود را از خموشی ساختم درمان ولی
سوزم از طعن و نمیدانم دوای دیگران
دور افکندی ز خود چون مرغ بسمل وقت قتل
می طپم در خون که میمیرم به پای دیگران
هرکه شد بی بهره از نور رخت ای آفتاب
سایه وار افتد به غیبت در قفای دیگران
غرقه غم اهلی از بیگانگیهای تو شد
ور به خون گردد نگردد آشنای دیگران
چون تو را بیرون کنیم از دل برای دیگران
ما خود اندر کنج غم سوزان به تاریکی ز بخت
برق آه ما بود شمع سرای دیگران
ذره ذره گر کند خورشید عشقش جان ما
ذره یی هرگز نبینی در هوای دیگران
درد خود را از خموشی ساختم درمان ولی
سوزم از طعن و نمیدانم دوای دیگران
دور افکندی ز خود چون مرغ بسمل وقت قتل
می طپم در خون که میمیرم به پای دیگران
هرکه شد بی بهره از نور رخت ای آفتاب
سایه وار افتد به غیبت در قفای دیگران
غرقه غم اهلی از بیگانگیهای تو شد
ور به خون گردد نگردد آشنای دیگران
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.