هوش مصنوعی:
شاعر از دلتنگی و رنجش خود میگوید و اعلام میکند که حتی اگر مورد آزار قرار گیرد، آن را میپذیرد. او از معشوق میخواهد که او را به حضور خود راه ندهد، زیرا خود را دارای چشم و دلی فضول میداند. با این حال، با وجود دوری از وصال، دلش به خبر رسیدن از معشوق امیدوار است. شاعر اعلام میکند که اگر معشوق از او دلزده شود، دیگر او را اذیت نخواهد کرد و در نهایت، خود را اهل خدمت در کوی دوست میداند و در منزل جان آرامش دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم عمیق ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۰۴۷
از جور چه دل ملول دارم
گر هم بکشی قبول دارم
مگذار مرا بصحبت خود
من چشم و دلی فضول دارم
معراج وصال اگرچه دورست
دل بر خبر رسول دارم
برخیزم اگر ز من ملولی
تا چند ترا ملول دارم
از خدمت کوی دوست اهلی
در منزل جان نزول دارم
گر هم بکشی قبول دارم
مگذار مرا بصحبت خود
من چشم و دلی فضول دارم
معراج وصال اگرچه دورست
دل بر خبر رسول دارم
برخیزم اگر ز من ملولی
تا چند ترا ملول دارم
از خدمت کوی دوست اهلی
در منزل جان نزول دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.