هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس شرم و عشق شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او توصیف می‌کند که چگونه عشقش او را به نابودی کشانده و چگونه از ترس و شرم، دچار تحولات درونی شده است. همچنین، شاعر به از دست دادن هویت پیشین خود به دلیل عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و تحولات درونی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'هلاک گشتم' و 'در خون و خاک گشتم' ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۸۱

دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم
او سرخ شد ز غیرت من خود هلاک گشتم

از عشق من گر آن مه افسانه شد چو یوسف
او جامه چاک آمد من سینه چاک گشتم

پیرانه سر نکردم شرم از سفید مویی
وز بهر نوجوانی در خون و خاک گشتم

از بیم سر بکویش آسان نبود گشتن
چون ترک سر گرفتم بی ترس و باک گشتم

گر بود پیش ازینم آلیشی ز هستی
عشقم بسوخت اهلی چندانکه پاک گشتم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.