هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنجش و حسادت رقیب خود می‌گوید که به دلیل عشق به یوسف‌رخ (معشوق) او را آزار می‌دهد. شاعر احساس می‌کند که رقیبش با رفتارهایش مانند خار، او را می‌آزارد و پشت سرش می‌خندد. همچنین، شاعر اشاره می‌کند که معشوق مانند پری است و ردپای او در همه جا دیده می‌شود. در پایان، شاعر از سگ کوی بتان یاد می‌کند که از جفای خودش رنج می‌برد، نه از دیگران.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۶۴۳

رقیب از رشک من هر لحظه در خارها دارد
که آن یوسف رخ از شوخی بمن آزارها دارد

مرا چون بید بنماید بغیر و زیر لب خندد
من از آن خنده میابم که با من کارها دارد

بهرجاییکه بنشیند چو خیزد دامن افشاند
که میداند ز مژگانم بدامن خارها دارد

نگویم با پری ماند پری را من کجا دیدم
همی بینم که نقشی بر در و دیوارها دارد

سگ کوی بتان باشد خورد سنگ جفا اهلی
نه از بیگانه بلک از خویشتن آزارها دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.