هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود و جهان اطراف میپردازد. او با استفاده از تصاویر زیبا مانند سرو، صنوبر، آفتاب، گل و یوسف، زیبایی معشوق را توصیف میکند و از جدایی و هجران به عنوان عاملی دردناک یاد میکند. همچنین، شاعر از مستی ناشی از عشق و بیخودی سخن میگوید و در نهایت، عشق را بالاتر از هر چیز دیگر میداند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از برخی استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۴۵
تو گر خرام کنی سرو یا صنوبر چیست
رخت چو جلوه کند آفتاب خاور چیست
چو می خوری شود از رشک غنچه را لب خشک
ز عارضت چو عرق سر زند گل تر چیست
مه جمال تو از حسن یوسفش چه کمی است
بحسن ازوست فزون حسن از بن فزونتر چیست
جدا مشو که هلاکی که خلق ازو ترسد
همین جدایی جان از تن است دیگر چیست
زبسکه مست شوم از نظاره رویت
زبیخودی نشناسم که در برابر چیست
سرم که با رخ چون زر شدست چاک به غم
اگر قبول تو دستم دهد سرو زر چیست
هوا پرستی اهلی در بن سرست گناه
بجز حبیب که داند که حال افسر چیست
رخت چو جلوه کند آفتاب خاور چیست
چو می خوری شود از رشک غنچه را لب خشک
ز عارضت چو عرق سر زند گل تر چیست
مه جمال تو از حسن یوسفش چه کمی است
بحسن ازوست فزون حسن از بن فزونتر چیست
جدا مشو که هلاکی که خلق ازو ترسد
همین جدایی جان از تن است دیگر چیست
زبسکه مست شوم از نظاره رویت
زبیخودی نشناسم که در برابر چیست
سرم که با رخ چون زر شدست چاک به غم
اگر قبول تو دستم دهد سرو زر چیست
هوا پرستی اهلی در بن سرست گناه
بجز حبیب که داند که حال افسر چیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.