هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و جمال معشوق سخن میگوید و توصیف میکند که چگونه نگاه و حضور معشوق، محیط اطراف را دگرگون میسازد. شعلههای عشق او همه چیز را میسوزاند و حتی از نقابش میتوان آب گرفت. هر صبح، چشمهای مست معشوق، بادهٔ ناب مینوشد و شرم و حیا به آتش میگراید. گل روی او گلاب گرفته است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۵۶
از تف آه من بسان حباب
فرش و دیوار و سقف خانه شد آب
شعلهٔ حسن او بسوزاند
کز نقابش کنی ز چادر آب
هر سحرگه زجام آئینه
چشم مستش کشیده بادهٔ ناب
دوش شرم نگه به آتش نرم
از گل روی او گرفته گلاب
فرش و دیوار و سقف خانه شد آب
شعلهٔ حسن او بسوزاند
کز نقابش کنی ز چادر آب
هر سحرگه زجام آئینه
چشم مستش کشیده بادهٔ ناب
دوش شرم نگه به آتش نرم
از گل روی او گرفته گلاب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.