هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناامیدی و اندوه خود در عشق میگوید. او از خدا میخواهد که اگر قرار بود او را به عاشقی راهنمایی کند، بیوفایی را نیز به او میآموخت تا کمتر رنج بکشد. شاعر از ضعف و ناتوانی خود مینالد و آرزو میکند که قدرت بیشتری داشت تا با مشکلات روبرو شود. او همچنین از روزهای جوانی و شادابی خود یاد میکند و با حسرت به گذشته مینگرد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ضعف و حسرت گذشته نیاز به تجربهی زندگی بیشتری دارند تا به خوبی درک شوند.
شمارهٔ ۹۰۴
خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد می دادی
چه می شد اندکم گر بی وفایی یاد می دادی
به کارم این گره چون می زدی، ای کاش همچون تیر
سرانگشت مرا هم ناخن فولاد می دادی
به هنگام رهایی، عذر بی تابی بخواه ای دل
که گاهی با صفیری زحمت صیاد می دادی
به تکلیفم اگر سوی چمن می بردی ای همدم
مرا از ضعف همچون بوی گل برباد می دادی
زمین گیری سلیم از ضعف پیری، یاد ایامی
که جست و خیز در صحرا به آهو یاد می دادی
چه می شد اندکم گر بی وفایی یاد می دادی
به کارم این گره چون می زدی، ای کاش همچون تیر
سرانگشت مرا هم ناخن فولاد می دادی
به هنگام رهایی، عذر بی تابی بخواه ای دل
که گاهی با صفیری زحمت صیاد می دادی
به تکلیفم اگر سوی چمن می بردی ای همدم
مرا از ضعف همچون بوی گل برباد می دادی
زمین گیری سلیم از ضعف پیری، یاد ایامی
که جست و خیز در صحرا به آهو یاد می دادی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.