40
جان را کجا به آب بقا می توان رساند؟
آری به یمن لعل شما، می توان رساند
عالم اگرچه مخزن درد است و ابتلا
با دست شافیان به شفا می توان رساند
جور و جفا که خصلت معشوق دلرباست
با صبرِ بی امان به وفا می توان رساند
گفتم که بینوای تو را چاره ای نماند
گفتا به بندگی به نوا می توان رساند
گفتم که دست کوته ما کی رسد به یار
گفتا به التماس و دعا، می توان رساند
گفتم بلای عشق تو را می کشم به دوش
گفتا بلاکشان، به ولا می توان رساند
مقبول دلبر اُفتد اگر جان کم بها
در کوی باصفای منا می توان رساند
شاگرد جرعه نوش ادب را به دست مهر
بر چشمه سار علم و ضیا می توان رساند
هر کو امید ورزد و مشرک صفت نگشت
بی خوف دل به شهر لقا می توان رساند
ما را #غریب خاتم مدحش به فضل داد
ورنه مدیح وی نه رسا می توان رساند
جان را کجا به آب بقا می توان رساند؟
آری به یمن لعل شما، می توان رساند
عالم اگرچه مخزن درد است و ابتلا
با دست شافیان به شفا می توان رساند
جور و جفا که خصلت معشوق دلرباست
با صبرِ بی امان به وفا می توان رساند
گفتم که بینوای تو را چاره ای نماند
گفتا به بندگی به نوا می توان رساند
گفتم که دست کوته ما کی رسد به یار
گفتا به التماس و دعا، می توان رساند
گفتم بلای عشق تو را می کشم به دوش
گفتا بلاکشان، به ولا می توان رساند
مقبول دلبر اُفتد اگر جان کم بها
در کوی باصفای منا می توان رساند
شاگرد جرعه نوش ادب را به دست مهر
بر چشمه سار علم و ضیا می توان رساند
هر کو امید ورزد و مشرک صفت نگشت
بی خوف دل به شهر لقا می توان رساند
ما را #غریب خاتم مدحش به فضل داد
ورنه مدیح وی نه رسا می توان رساند
تاکنون نوشته ای در این مجموعه ثبت نشده است.