42
الا ای مطلع نور خدایی
که از رویت نماد والضحایی
غلام حسن و خویت حور و غلمان
ز باغ عارضت عَدنِ خدایی
اگر زیبارخان دل می ربایند
تو خود از دلبران دل می ربایی
دو عالم از جمالت شد منور
تو رشک ماه و خورشید سمایی
بلا از قامتت دور ای گل اندام
که از طوبی قدت بالا بلایی
جهان بی قامتت هرگز مبادا
که زیب گلشن و باغ صفایی
اگر در دل هزاران درد باشد
به انفاس خوشت عیسی شفایی
دوا و درد و درمان از تو جویم
که درد بیدلان را خود دوایی
جفا کن ای وفاداران فدایت
تو درمان علیلانِ جفایی
ز حُسنت گر نگارم هر شب و روز
حدیثش را نبینی انتهایی
#غریبِ خاتمِ مهر و وِدادی
سریر مرحمت را پادشایی
الهی تا که عالم برقرار است
بپائی و بپائی و بپایی
الا ای مطلع نور خدایی
که از رویت نماد والضحایی
غلام حسن و خویت حور و غلمان
ز باغ عارضت عَدنِ خدایی
اگر زیبارخان دل می ربایند
تو خود از دلبران دل می ربایی
دو عالم از جمالت شد منور
تو رشک ماه و خورشید سمایی
بلا از قامتت دور ای گل اندام
که از طوبی قدت بالا بلایی
جهان بی قامتت هرگز مبادا
که زیب گلشن و باغ صفایی
اگر در دل هزاران درد باشد
به انفاس خوشت عیسی شفایی
دوا و درد و درمان از تو جویم
که درد بیدلان را خود دوایی
جفا کن ای وفاداران فدایت
تو درمان علیلانِ جفایی
ز حُسنت گر نگارم هر شب و روز
حدیثش را نبینی انتهایی
#غریبِ خاتمِ مهر و وِدادی
سریر مرحمت را پادشایی
الهی تا که عالم برقرار است
بپائی و بپائی و بپایی
تاکنون نوشته ای در این مجموعه ثبت نشده است.