50
گرچه مردان از بساطِ خاک، بستر یافته
چشم گردون، خاکشان را زیب و زیور یافته
زندگان عشق را مردن کجا باشد ز خاک؟
خاک، از عُشّاقِ جان، صد جان دیگر یافته
آن که پندارد تواند نسل مردان را برید
عاقبت اَبنای خود را خوار و ابتر یافته
آتش افروزان اگرچه شعله ها افروختند
این سمندر ای عجب تسنیم و کوثر یافته
تا ز گَرد مقدمی صد توتیا افشانده اند
دیده را خاک زمین پر نور و انور یافته
کار این آتش فروزان با خدا و دوزخش
بلکه بینی جانشان را خشم آذر یافته
بیشمارانْ منتظر، قربان آن جانِ جهان
کز برایش هر دو عالم، جان و پیکر یافته
جانِ جان، شاهنشهِ دوران، سلیمان زمان
آنكه امکان، از #غریبش شوکت و فَر یافته
گرچه مردان از بساطِ خاک، بستر یافته
چشم گردون، خاکشان را زیب و زیور یافته
زندگان عشق را مردن کجا باشد ز خاک؟
خاک، از عُشّاقِ جان، صد جان دیگر یافته
آن که پندارد تواند نسل مردان را برید
عاقبت اَبنای خود را خوار و ابتر یافته
آتش افروزان اگرچه شعله ها افروختند
این سمندر ای عجب تسنیم و کوثر یافته
تا ز گَرد مقدمی صد توتیا افشانده اند
دیده را خاک زمین پر نور و انور یافته
کار این آتش فروزان با خدا و دوزخش
بلکه بینی جانشان را خشم آذر یافته
بیشمارانْ منتظر، قربان آن جانِ جهان
کز برایش هر دو عالم، جان و پیکر یافته
جانِ جان، شاهنشهِ دوران، سلیمان زمان
آنكه امکان، از #غریبش شوکت و فَر یافته
تاکنون نوشته ای در این مجموعه ثبت نشده است.